یک شعر

به پای چوبی من تبر زده نگاه تو
من نمی‎تونم برم اما تو هی میگی برو
آخه من کجا برم هرجا برم بازم تویی
پیش پای لنگ من یکه و تنها میدویی
تو و فاصله با هم یکی شدین
من و پاهام به رسیدن ناامید
کاش میشد می‎رسیدم تا بدونم تو و فاصله به هم چیا میگین
من به تو نمی‎رسم ای همه‎ی خوبی من
تو نه دور میشی نه نزدیک به پای چوبی
کاش میشد می‎رسیدم تا بدونم تو و فاصله به هم چیا میگینبه
صدای من کمی گوش بده
دل به این خسته خاموش بده
ببین از چی می‎خونم برای تو
ای همه هستی من فدای تو
نظرات 1 + ارسال نظر
Ho3!N جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 23:20 http://ho3iin.blogsky.com

پای چوبی من تبر زده نگاه تو
من نمی‎تونم برم اما تو هی میگی برو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد